سفر به اعماق ناشناخته با اسنپ!
با خیال راحت تو اسنپ لم داده بودم ، مقصد : پاسداران . همه چی آروم ، راننده خوش اخلاق ، موزیک ملایم ، حتی ترافیک هم باهام راه میومد . ولی درست وقتی فکر کردم دیگه چیزی نمی تونه این سفر رو خراب کنه ... جی پی اس اسنپ یه حرکت انتحاری زد !
📍 مقصد: پاسداران
📍 جیپیاس اسنپ: شهر ری 😐
راننده یه نگاه به گوشی کرد ، یه نگاه به من ، گفت : " داداش مطمئنی نمی خوای بری زیارت ؟ "
گفتم : " نه حاجی ، من فقط می خوام برم یه کافی شاپ تو پاسداران ، نه حرم عبدالعظیم ! "
از اون لحظه به بعد ، هر چی می گفتم " بزن اینجا " ، جی پی اس می گفت " نه ، اونجا نیست ، اون پایینتره ! "
انگار جی پی اس اسنپ باهام قهر کرده بود ، یا شاید دلش برای جنوب شهر تنگ شده بود !
آخرش خودم نقش جی پی اس رو بازی کردم ، با دست و پا و اشاره و دعا ، تونستیم برسیم پاسداران
ولی هنوزم شک دارم ... شاید یه روزی جی پی اس اسنپ منو ببره قشم ، فقط چون یه خیابون اسمش " جزیره " بوده !