ساعت زدن ماجراجویانه - روایتی از کارمند مهاجر
در دنیای مدرن ، جایی که انسان به کمک اینترنت تا مریخ می ره ، منِ کارمند هر روز باید اول برم ساختمان کوچه پایینی ، انگشتمو بذارم روی دستگاه حضور و غیاب ، بعد مثل مسافران قطار شب ، مهاجرت کنم به ساختمون اصلی که اصلاً قرار بود اونجا کار کنم !
بهمحض ورود به محل ساعتزنی ، حس مأموریت مخفی بهم دست میده ؛ انگار دارم وارد پایگاه امنیتی می شم برای یه عملیات فوق سری به نام « ثبت حضور » بعدش ، با شجاعت تمام راهی ساختمونی می شم که باید توش کار کنم... فقط کسی حقوق ماجراجویی این مسیر رو نمیده !
و جالب تر اینکه ساعت خروج هم دوباره باید برگردی همون ساختمون کوچه پایینی ! یعنی این وسط ، اگر کسی منو ببینه که هر روز از ساختمون A میرم ساختمون B و برمی گردم ، فکر میکنه یه جور سوپراپ هستم که هر لحظه تو یه موقعیتم ... فقط با حقوق ثابت !
واقعاً پیشنهاد می کنم یا برای این سفر روزانه کارت تخفیف مترو بدن ، یا لااقل دستگاه حضور و غیاب سیار بشه ؛ با اپلیکیشن " ساعت بزن و برو ! " — چون کارمند امروز ، بیشتر شبیه قهرمان فیلم علمی تخیلیه تا نیروی انسانی سنتی !